جدول جو
جدول جو

معنی خواب دیده - جستجوی لغت در جدول جو

خواب دیده
(خوا / خا دی دَ / دِ)
بینندۀ رؤیا. (ناظم الاطباء). آنکه برؤیاچیزهایی را دیده است. (یادداشت مؤلف) :
من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر
من عاجزم زگفتن و خلق از شنیدنش.
؟ (از رسالۀ مجدیه).
، آنکه بحد زنان یا مردان رسیده از پسران و دختران. بالغ. مقابل خواب نادیده. (یادداشت مؤلف) :
من ترا طفل خفته چون خوانم
که تویی خواب دیدۀ بیدار.
خاقانی.
بخت بیدار خواب دیدۀ او
فتنه را شیر مست خواب کند.
خاقانی.
ششم عروس فلک را امید دامادی
ز بخت بالغ بیدار خواب دیدۀ اوست.
خاقانی.
، محتلم شده. محتلم. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
گذشتن تصاویر، وقایع و مناظری از ذهن انسان در هنگام خواب
فرهنگ فارسی عمید
(تَ رَ / رِ زَ)
تازه بالغ. (یادداشت مؤلف). نیز رجوع به خواب دیده شود
لغت نامه دهخدا
(بُ بُ گَ تَ)
خواب کردن. بخواب بردن. کنایه از فریب دادن:
زره برهای از زهر آب داده
زره پوشان کین را خواب داده.
نظامی.
خضر راهت گر کنند از راهزن غافل مباش
درخور بیداری اینجا خواب غفلت میدهد.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا دَ / دِ)
کنایه از کودک نابالغ. (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). بحد مردان یا زنان نرسیده. نابالغ. صغیر. محتلم نشده. (یادداشت مؤلف) :
ریدکان خواب نادیده مصاف اندر مصاف
مرکبان داغ ناکرده قطار اندر قطار.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا دَ / دِ)
اسم مفعول است از مصدر خوابانیدن در همه معانی آن. رجوع به خوابانیدن شود
لغت نامه دهخدا
(خَ دی دَ / دِ)
خزان رسیده. پژمرده. (آنندراج) :
لیلی سمن خزان ندیده
مجنون چمن خزان رسیده.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(بَ لَ تَ)
حلم. (دهار). دیدن رؤیا در حالت نوم. رؤیا. (یادداشت مؤلف) :
چنین گفت آنگاه با پهلوان
که خوابی بدیدم به روشن روان.
فردوسی.
هرکه چرد چمد و هرکه خسبد خواب بیند. (یادداشت مؤلف) ، بالغ شدن. بسن بلوغ رسیدن. (یادداشت بخط مؤلف). احتلام. محتلم شدن. (یادداشت مؤلف) : پس آن مسلمانان بیشتر خواب دیدند و غسل بر ایشان واجب شد. (ترجمه طبری بلعمی) ، فکری را در سر برای امری پختن. (یادداشت مؤلف) :
که خویشان ارجاسب و افراسیاب
جز از مرزایران نبیند بخواب.
فردوسی.
و گفت کار بسازید که بخواهیم رفت ودر خراسان نخواهد بود شراب خوردن تا خصمان خواب نبینند. (تاریخ بیهقی). و اگر کسی خواب بیند و فرصتی جوید آن دیدن و آن فرصت چندان است که بر تخت پدر نشینم. (تاریخ بیهقی). گفت: مر ترا خوابی دیده ام. گفت: خیر باد. (گلستان سعدی)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا گُ تَ)
مصلحت دیدن. صلاح دیدن. درست دانستن. استوار دانستن. تصویب کردن: آخر گفتند طغرل را که مهتر ما توئی بر هرچه تو صواب دیدی، ما کار میکنیم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 632).
شاهد سرمست من صبح درآمد ز خواب
کرد صراحی طلب، دید صبوحی صواب.
خاقانی.
دیدن مصطفی است حجت مه
کاین دلیل صواب دیدستند.
خاقانی.
و بعد از آن خواست که بهرام چوبین در بلاد ترک رود و بهرام صواب نمی دید. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 99). برزویه گفت:اگر رأی ملک صواب بیند، بزرجمهر را فرمان دهد... (کلیله و دمنه). خردمند مباشرت خطرهای بزرگ به اختیارصواب نبیند. (کلیله و دمنه). عاقل در دفع مکاید دشمن تأخیر صواب نبیند. (کلیله و دمنه).
ماهرویا روی خوب از من متاب
بیخطا کشتن چه می بینی صواب ؟
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
رویا (در حال خواب)
فرهنگ لغت هوشیار
روا دیدن روا دانستن به جا دانستن درست دانستن نیک انگاشتن عاقبت نیکو برای امری دیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواب نادیده
تصویر خواب نادیده
نا بالغ کودک خواب نا دیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوابانیده
تصویر خوابانیده
بخوب فرو کرده بخواب برده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
ليحلم
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
Dreaming
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
rêveur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
做梦的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
স্বপ্ন দেখা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
мечтательный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
träumend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
мрійливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
خواب دیکھنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
ndoto
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
sonhador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
hayalperest
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
꿈꾸는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
夢見る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
חולמני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
marzycielski
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
bermimpi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
ฝัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
dromend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
soñador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
sognante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
सपना देखना
دیکشنری فارسی به هندی